صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه

صلح امام حسن علیه السلام دلایل و سرانجام

نامه معاویه به امام حسن علیه السلام و دعوت او به صلح و خیانت اصحاب امام حسن

هم زمان با فرار برخی از بزرگان لشکر کوفه و پراکنده شدن قسمت اصلی لشکر و اطلاع امام علیه السلام از خیانت سران کوفه، معاویه طی نامه ای به امام، وی را به صلح دعوت کرد و به پیوست نامه خود، نامه های اصحاب امام حسن علیه السلام که در آنها وعده قتل او و نیرنگ به آن حضرت را داده بودند، فرستاد. معاویه هم چنین شرایط زیادی را به منظور صلح اعلام کرد و وعده های بسیاری داد.

از طرفی امام علیه السلام با علم به فریب کاری معاویه و با داشتن چنین اصحاب و یارانی، راهی جز ترک مخاصمه در پیش نداشت. بنابراین از معاویه خواست تا متعهد شود شرایط صلح را عمل می کند و در پیشگاه خدا پیمان ببندد که به این شرائط وفادار خواهد بود، معاویه نیز خواسته او را پذیرفت و بدین ترتیب امام از منطقه جنگی به کوفه بازگشت.

خیانت و عدم همراه اصحاب امام حسن علیه السلام با ایشان

از سـویی، قیس بن سعد که در مقام فرماندهی پیش قراولان سپاه امام حسن علیہ السلام در مقابل پیش قراولان لشکر معاویه به فرماندهی بسربن ابی ارطاة با بیست هزار نیرو ایستاده بود به منظور جنگ با معاویه حرکت کرد. بسر خطاب به قیس و سپاهش فریاد زد: امیر شـما (عبیدالله) با معاویه بیعت کرده، و حسن بن علی عليهماالسلام هم با او صلح کرد. پس شما برای چه می جنگید و خود را به کشتن می دهید؟

در این هنگام قیس خطاب به سپاه خود گفت: شما دو راه در پیش رو دارید: جنگ بدون امام و یا بیعت با ذلت و خواری. سپاه جنگ را ترجیح دادند و با لشکر شام به نبرد پرداختند به گونه ای که آنها را قلع و قمع نموده، و به عقب نشینی وادار کردند.

معاویه طی نامه ای به قیس کوشید او را بفریبد و به خود نزدیک گرداند، ولی قیس به او پاسخ داد: به خدا مرا نخواهی دید مگر اینکه میان من و تو شمشير و نیزه قضاوت کند. پس از اطلاع از واقعیت صلح هر شـب عده ای از لشکریان قیس میگریختند و به لشکر معاویه ملحق می شدند. به ناچار او نیز با افراد خود به کوفه بازگشت.1

سخنان امام حسن علیه السلام نسبت به بی وفایی سپاهیان

امام حسن عليه السلام پیش از بازگشت به کوفه با علم به پراکندگی کوفیان و نفاق یاران خود به منظور اتمام حجت به آنها فرمـود: «می دانم شما در مقام مکر و حیله با من هستید، ولی می خواهم حجت خود را بر شما تمام کنم. فردا در فلان  موضع جمع شوید و بیعت خود را نشکنید از عقوبات الهی بترسيد»، سپس ده روز در آن موضع توقف کرد اما بیش از چهارهزار نفر جمع نشـدند.

آنگاه به منبر رفت و خطاب آن ها فرمود: عجب دارم از گروهی که نه دین و نه حیا دارند. وای بر شما! به خدا سوگند، معاویه به آنچه برای شما در کشتن من ضمانت کرده است وفا نخواهد کرد. من می خواستم برای شما دین حق را برپا دارم، ولی مرا یاری نکردید. من خود به تنهایی می توانم خدا را عبادت کنم (و نیازی به شما ندارم) اما به خدا قسم، شما هرگز در حکومت بنی امیه فرح و شادی نخواهید دید و انواع عذابها بر شما وارد خواهد آمد. گویا فرزندانتان را می بینم که بر در خانه های فرزندان ایشان ایستاده اند و آب و طعام می خواهند، ولی به آنها نمی دهند. به خدا اگر یاوری می داشتم کار را به معاویه واگذار نمیکردم؛ زیرا به خدا و رسول او سوگند یاد میکنم که خلافت بر بنی امیه حرام است . پس اف بر شما باد ای بندگان دنیا، به زودی وبال اعمال خود را خواهید یافت .’

انتخاب سپاه امام حسن علیه السلام زندگی در دنیا بود، نه جهاد عزت‌مندانه

به قولی دیگر، امام، قبل از پذیرش صلح سخنان دیگری ایراد کرد و خطاب به کوفیان چنین فرمود: به خدا قسم هیچ شک و شبهه و پشیمانی ما را از جنگ با اهل شام باز نداشته است و ما بر اساس صبر و سلامت، با آنها نبرد کردیم، اما سوگمندانه اینک می بینیم که دشمنی ها باعث نابودی سلامت و آه و ناله موجب بی حاصلی صبر و شکیبایی شده است. ای مردم! شما آن روز که برای جنگ صفین حرکت کردید در حالی بودید که دین بر دنیای شما برتری داشت، اما امروز دنیا را بر دین خود ترجیح می دهید. شما امروز دو دسته کشته در مقابل دارید. کشتگان صفین که بر آنها می گریید و کشتگان نهروان که به خون خواهی آنها برخاسته اید ، ولی بدانید که گریه کننده خوار و ذلیل می شود و خون خواهان هم کینه توزی میکنند. بدانید معاویه ما را به امری دعوت میکند که در آن نه عزت است و نه انصاف. اکنون اگر دنیای خود را دوست دارید دعوت او را می پذیریم و خشنودی شما را به دست می آوریم .

در این هنگام مردم از همه طرف فریاد زدند: زندگی، زندگی و باقی ماندن در دنیا را می خواهیم.

پس از ناامیدی امام حسن علیه السلام از همراهی کوفیان و رها کردن آن حضرت، امام پیشنهاد صلح معاویه با شرایط خاص که خود تعیین فرمود، پاسخ مثبت داد و معاویه عمل به آن را تضمین کرد و قرارداد صلح منعقد شد.

عدم پایبندی معاویه به مواد قرارداد صلح از همان ابتداء

درباره مواد قرارداد صلح بین مورخان اختلاف بوده، و بررسی آن نیز از بحث ما خارج است، ولی قابل ذکر است که پس از انعقاد قرارداد (با هر مفادی که بود) معاويه رسماً در جمع مردم، عدم پایبندی خود را نسبت به قرارداد صلح اعلام کرد. او در خطبه خود خطاب به اهل کوفه گفت: «به خدا من با شما از این رو نبرد نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج به جا آورید و زکات بدهید، زیرا شـما این اعمال را به جا می آورید. من با شما جنگ کردم تا حکومت بر شما را به دست آورم و خدا این خواسته مرا برآورده کرد، در حالی که برای شما ناخوشایند است. آگاه باشید که من به حسن بن على عليهما السلام وعده هایی دادم و با او پیمانهایی بستم، ولی اینک همه آن ها را زیر پا می گذارم و به هیچ یک عمل نمیکنم»، و به قولی دیگر گفت: من آنچه را به حسن بن علی علیهماالسلام بخشیدم زیر پاهای خود از بین بردم و به هیچ کدام وفا نخواهم کرد.2

مواضع کوفیان پس از انعقاد صلح

معاویه خون‌خواه عثمان!

معاویه در توجیه مخالفت خود با امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ایستادگی در برابر مسلمانان، خون خواهی خلیفه مقتول (عثمان) را مطرح میکرد. در آن هنگام اکثریت قاطع مردم عراق و حجاز و مصر (بر خلاف شـام) و نخبگانی از صحابه که در این مناطق می زیستند، با حضرت علی علیه السلام به رغم میل آن حضرت بیعت کرده بودند و معاویه را که فرزند دشمن شماره یک پیغمبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم و فاقـد شـخصیتی چشمگیر در میان اصحاب بود، در برابر امیرمؤمنان على عليه السلام قابل طرح نمی دانستند.

بنابراین معاویه در آغاز با خدعه و نیرنگ می کرد اگر علی علیه السلام، قاتلان عثمـان را تحویل دهد با او بیعت میکنم. وی با این سخن موفق شد در میان عوام (چه اهل شام و چه مردم هواخواه عثمان در سایر نواحی) مخالفت خود را توجیه کند. از طرفی او می دانست که حضرت به این خواسته وی وقعی نخواهد گذاشت، زیرا او کسانی را به عنوان قاتل عثمان در نظر داشت که برگزیده ترین یاران امیرالمؤمنين عليه السلام بودند. افرادی مانند عمار ياسر، مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، عمرو بن حمق و…

سستی کوفیان در یاری امیرالمؤمنین علیه السلام و سکوت آنها در مقابل جنایات و خیانت‌های معاویه

پس از اینکه کوفیان سستی را از حد گذراندند و امیرالمؤمنين عليه السلام را یاری نکردند، معاویه با تهاجم‌های بسیار در قلمرو آن حضرت، میان اهل عراق و حجاز، رعب شدیدی ایجاد کرد. معاویه بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام و تنها ماندن امام حسـن عليه السلام پس از انعقاد قرارداد صلحی که خود پیشنهاد کرده بود، در جمع اهل کوفه با وقاحت تمام اعلام کرد من نه به خاطر دين شـما بلکه به خاطر دنیای خودم با شما نبرد کردم، و بعد در مقام قدرت نمایی و تحقیر کوفیان، صريحاً عـدم وفاداری خود را به قرارداد صلح بیان کرد. 

کوفیانی که در کوچک ترین مسائل با امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام به بحث و جدل می پرداختند و اوامر آنها را اطاعت نمیکردند، در برابر گستاخی آشکار معاویه که بر خلاف شرع و اخلاق و حتى سنتهای مردانه جاهلی عرب بود، دم بر نیاورند!

به فراموشی سپردن خون‌خواهی عثمان

نکته قابل توجه دیگر به فراموشی سپردن بهانه اصلی و ظاهری سرکشی معاویه یعنی خون خواهی عثمان است. او با اینکه اعلام کرد قرارداد صلح با امام حسن علیه السلام را اجـرا نخواهد کرد، از تعقیب باقی مانده افرادی که مدعی بود، قاتل عثمان هستند و به هنگام اشغال کوفه در چنگ او گرفتار بودند، صرف نظر کرد و از این بابت مورد بازخواست اهل شام و دیگر هواخواهان عثمان هم واقع نشد!

عکس العمل های مختلف بعد از صلح

عکس العمـل كوفيان نسبت به صلح نیز قابل توجـه اسـت. همانگونه که گفته شد، سپاه امام حسن علیه السلام از طیفها و جریانهای سیاسی و عقیدتی مختلف و متضادی تشکیل شـده بـود. خوارج که فقط با ادعای جنگ علیه معاویه (و نه اعتقاد به امامت و خلافت امام حسن علیه السلام) حضور یافته بودند، پس از سخنان امام علیه السلام از او جدا شدند و بعد از سوء قصد نافرجام به جان آن حضرت سازمان یافتند و به رویارویی با معاویه برخاستند. 

عافیت طلبان و اشراف کوفه، که در مقابـل امام علیه السلام، به ظاهر اظهار اطاعت میکردند، بهانه مناسبی به دست آوردند و صلح و بیعت امام حسـن علیه السلام با معاویه را به عنوان رفع تکلیف از خود قلمداد کردند و به زندگی دنیایی و اطاعت از معاویه سرگرم شـدند.

عده دیگری صلاحیت و لیاقت امیرالمؤمنین عليه السلام و امام حسن علیه السلام را برای خلافت نسبت به معاویه قبول داشتند و پسر ابوسفیان و هند جگرخوار را برای خلافت و حکومت نمی خواستند، اما حاضر نبودند در راه آن خلفای صالح، از راحتی و آسایش خود بگذرند و لذا آنها را به درستی یاری ندادند. این گروه با سلطه معاویه و عدم پایبندی او نسبت به صلح، دچار یأس و پشیمانی شدند و بالاجبار تن به موقعیت پیش آمده دادند،

همانگونه که امیرالمؤمنين عليه السلام ذلت و خواری آنها را پیش بینی کرده بود.

موقعیت دردناک شیعیان در برابر صلح

در این میان، شیعیان خاص و اصحـاب برگزیده امیرالمؤمنين عليه السلام و امام حسـن عليه السلام در کوفه موقعیتی دردناک داشتند، آنها که با وجود کمی تعداد، همیشه در اطاعت از امامان برحق خود هیچگاه نافرمانی نکرده بودند، وضع حاضر برایشـان كـامـلاً غيرقابل تحمل بود. وضعیت این گروه هـا از یاران و اصحاب امیرالمؤمنين عليه السلام پس از صلح امام حسن علیه السلام نیازمند بررسی و تحقیق جامع و جداگانه ای است. در اینجا تنها به دو برخورد شیعیان با امام حسن علیه السلام بعد از صلح اشاره می شود:

مسیب بن نجبه در برخورد با امام علیه السلام ضمن اظهار شگفتی از صلح و عدم پایبندی معاویه به اجرای آن از امام می خواهد به موقعیت قبلی بازگردد و به رویارویی با معاویه بشتابد.

امام حسن علیه السلام در پاسخ فرمود: ای مسیب ! اگر من در طلب دنیا بودم و با این قصد می جنگیدم بدون شبهه هنگام نبرد از معاویه مقاوم تر و شکیباتر بودم، اما من صلاح شما را خواستم تا مانع درگیری برخی از شما با بقیه شوم. پس به قضا و قدر خدا راضی باشید تا در این حالت افراد صالح آسوده باشند و از تعرض بدكاران در امان بمانند.

هم چنين حجرين عـدی در سخنانی که حاکی از محبت زیاد او به اهل بیت پیغمبر صلی الله عليه وآله وسـلم بـود ولی لحنی گستاخانه و دور از ادب داشت به امام گفت: ما از نبرد با معاویه با نارضایتی و رنجیدگی خاطر برگشتیم، ولی دشمنان ما شـاد و راضی از صحنه نبرد خارج شدند.

سخن او بر امام حسن علیه السلام گران آمد و چهره او را دگرگون ساخت . امام حسین علیه السلام به حجر اشاره نمود، و او را ساکت کرد. در این هنگام امام حسن علیه السلام فرمود: «ای حجر! همه مردم آنچه را تو دوست داری نمی پسندند و عقیده همه آنها مثل تو نیست. کاری را که من انجام دادم، جز با هدف نگاه داشتن و بقای تو (و امثال تو) نبود و اراده خدا هر روز به گونه ای است». 3

منبع مرجع: کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلام نگاشته دکتر محمد حسین رجبی دوانی.

  1. مقاتل الطالبین 59 تا 64 ↩︎
  2. ارشاد مفید 2/11 ↩︎
  3. اعیان الشیعه 1/571 ↩︎
اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *