زینب کبری سلام الله علیها

زينب كبرى (سلام الله علیها)

انسان در زندگی خود با امتحاناتی از جانب پروردگار روبرو است که هر امتحانی حکمت یا حکمت هایی دارد، یکی از موقعیت هایی که انسان نیاز به الگو و پیشوا دارد همین جاست. الگوهایی معصوم تا انسان را به مقصد برسانند. یکی از آن الگوها زینب کبری سلام الله علیها و زندگی پر درس ایشان است. حقا و انصافا آنقدر نکات دقیق و عمیق در زندگی این بانوی مکرمه و بزرگوار وجود دارد که این سطرها گویای قطره ای از آنها نیست.

زينب كبرى (علیها السلام) بنت امير مؤمنان (علیه السلام)

پدر ایشان امير المؤمنين علی بن ابیطالب (علیه السلام) و مادرشان حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) و شوهرشان عبداللّه بن جعفر الطيار می باشد. ایشان فقط پنجاه و شش سال در اين سراى پرملال زندگانى كردند.

در تاریخ ولادت ایشان بین علما اختلافاتی وجود دارد، بعضى در دهه ی آخر ماه ربيع الثانى در سال پنجم يا ششم يا هفتم هجرت دانسته ‏اند و بعضى ديگر در ماه محرم سال پنجم هجرت دانسته ‏اند.

و اگر ولادت حضرت حسين (علیه السلام) در سوم شعبان بوده باشد و فاطمه زهرا سلام الله علیها بلافاصله بزينب حامله شده باشند می توان قول كسى كه می گويد در دهه اخير ربيع الثانى متولد شده است اقرب بصحت گرفت و اللّه العالم‏.

تاریخ وفات آن مخدره را، بعضى در روز يكشنبه پنجم ماه رجب سال 62 هجری قمری گفته ‏اند. عبيدلى در اخبار (زينبيات) شب دوشنبه چهاردهم رجب سال 62 هجری قمری گفته ولى دليل تاريخى ای در دست نيست كه محل اعتماد بوده باشد. بعضى گفته ‏اند چون چهار ماه از ورود بمدينه منقضى شد، ام كلثوم در مدینه وفات كرد و بعد از هشتاد روز از وفات ام كلثوم عليا مخدره زينب کبری سلام الله علیها دار فانى را وداع گفتند و اگر اين سخن مقرون بصحت بوده باشد و اهل بيت بيستم صفر (اربعین حسینی) وارد مدينه شده باشند، چنانچه علامه حلی ره در منهاج الصلاح و كفعمى در مصباح و شيخ مفید ره در ارشاد فرمودند بايستى وفات آن مظلومه در دهم رمضان سنه 62 هجرت در مدينه بوده باشد اللّه العالم‏[1].

ولادت و وجه نام گذاری به زينب‏ علیها السلام

در جلد زينبيه ناسخ از كتاب سرور المؤمنين حاجى شيخ محمد على كاظمى مؤلف كتاب لسان الواعظين و حزن المؤمنين كه هر سه كتاب معتبر است نقل می فرمايد كه حضرت صديقه طاهره علیها السلام بعليا مخدره زينب علیها السلام حامله بودند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در يكى ازسفرها رهسپار بود چون زينب کبری علیها السلام بعرصه وجود پا نهادند،

فاطمه زهرا سلام الله علیها بحضرت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كردند كه چون پدرم در سفر است نام اين دختر را چه بگذاريم؟ امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند من بر پدرتان سبقت نجويم، صبورى فرمایید تا آن حضرت بزودى از سفر مراجعت فرمايند.

چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مراجعت فرمودند، امير المؤمنين عليه السلام عرض كردند يا رسول اللّه خداى تعالى فاطمه را دخترى عنايت فرموده نامش را معين فرمایید. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند: فرزندان فاطمه اولاد من هستند لكن امر ايشان با پروردگار عالم است منتظر وحى می ‏باشم در آن حال جبرئيل نازل شد عرض كرد خدايت سلام می ‏رساند و می ‏فرمايد اين دختر را زينب نام گذار که اين نام را در لوح محفوظ نوشته ‏ايم.

حضرت زینب در منزلت خدیجه کبری سلام الله علیهما

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت زينب علیها السلام را طلب كردند و بوسيدند و فرمودند وصيت می كنم حاضرين را و غائبين را كه اين دختر را بحرمت پاس بداريد همانا وى بخديجه كبرى (علیها السلام) مانند است.

و در كتاب بحر المصائب از كتاب رياض المصائب آورده است هنگامیکه زينب عليها سلام متولد شدند حضرت امير المؤمنين (ع) بحجره طاهره زهرای اطهر سلام الله علیها در آمد، در آن حال امام حسين عليه السّلام بخدمت پدر شتافته عرض كرد اى پدر بزرگوار همانا حضرت كردگار خواهرى بمن عطا فرموده.‏

چون آن حضرت اين سخن بشنيد اشك از ديده باريد حضرت حسين از مشاهده اين حال ملال گرفت و اشك از ديده برخسار آورد عرض كرد اى پدر سبب اين گريه و اندوه چيست؟

فرمود: اى روشنى ديده زود باشد كه بر تو معلوم گردد اين بود تا جبرئيل از جانب رب جليل بر پيغمبر نازل گرديد عرض كرد يا رسول اللّه اين دختر را زينب بگذار آنگاه جبرئيل گريان گرديد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پرسيد سبب اين گريه چيست؟ عرض كرد: همانا اين دختر از آغاز زندگانى تا پايان روزگار در اين سراى ناپايدار بی رنج و عنا و درد و بلا نخواهد زيست، گاهى بدرد مصيبت تو مبتلا و گاهى در ماتم مادرش و گاهى در مصيبت پدر و گاهى به درد فراق برادرش حسن مجتبى عليه السّلام دچار خواهد بود و از اين جمله فزون‏تر به مصائب كربلا و نوائب دشت نينوا  گرفتار می ‏شود چندان‏كه مويش سفيد و قامتش خميده خواهد گرديد،

چون اين خبر مكشوف شد اهل بيت اطهار (ع) اندوهناك و اشكبار گرديدند پس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صورت بر صورت حضرت زينب نهادند و همى اشك از ديده باريد چون صديقه طاهره سلام الله علیها از آن ماجرا آگاه شد عرض كرد يا ابتاه اين گريه براى چيست؟ خداوند متعال ديدهاى ترا نگرياند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند اى فاطمه بدان كه بعد از من و تو اين دختر دچار بليت ها می شود و مصيبت هاى گوناگون بسوى او رو آورد

در آن‏وقت حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض كردند: يا ابتاه چه ثواب دارد آنکه بر دخترم زينب گريه كند؟ پس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند: يا بضعتى و قرة عينى، به‏ درستى كه هركس گريه كند بر او و گريه كند بر مصائب او می ‏باشد ثواب او مثل ثواب كسى كه بر برادرش حسين گريه كند پس نام او را زينب نهاد.

نام زینب در کتب لغت

در قاموس گويد زنب از باب فرح است و زينب نيز بمعنى درخت نيكومنظر است كه خوش‏بو باشد و زينب ممكن است كه اصل آن زين اب باشد و عليا مخدره حضرت زينب علیها السلام را زين ابيها و زينت ابيها می گفته‏اند و اين اسم آسمانى است.[2]

در پاره ای از شئونات و مراتب خاصه آن مخدره (علیها السلام)

كثرت علاقه ایشان به برادرشان حضرت سيد الشهداء علیه السلام

 حاج شيخ محمد على كاظمى قدس سره در كتاب سرور المؤمنين گويد كه جناب زينب سلام اللّه عليها در ايام كودكى با برادرشان امام حسين عليه السّلام چنان انس و محبت داشتند كه جز در آغوش و دامان آن حضرت سكون و آرام نمى‏گرفتند و هر زمانی كه در خدمت امام حسين عليه السلام بودند يكسره ديده بر ديدارشان داشتند و ديده از ديدارشان بر نمی داشتند و ساعتى از حضور مباركشان دورى نمیکردند و اگر دور می شدند میگریستند و اين حال باعث شد  كه روزى حضرت فاطمه سلام الله علیها به پدر بزگوارشان عرض کنند يا ابتاه مرا تعجب گرفته است از محبتى كه بيرون از نهايت است در ميان زينب و حسين و اين دختر چنان است كه بى‏ديدار حسين عليه السلام شكيبائى ندارد و اگر ساعتى بوى حسين را نشنود جانش بيرون شود! چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين سخن را شنیدند آه دردناك از سينه بركشيدند و اشك ديده بر چهره روان گردانيدند و فرمودند اى روشنى چشم من اين دختر با حسين سفر كربلا خواهد كرد و بهزار گونه رنج و تعب گرفتار خواهد شد.

و در كتاب ترجمه زينب كبرى ص 89 گويد در ازدواج، حضرت زينب سلام الله علیها با عبد اللّه جعفر قيد نموده بودند كه من به برادرم علاقه‏مندم و بايد همه ‏روزه مرا اجازه فرمائى حسينم را زيارت كنم و در تمامى مدت زندگانى كمتر مى‏شد روزى بگذرد كه زينب علیها السلام، حسين علیه السلام را نبيند و بر اين منوال بود تا سر مقدس حسين مدفون شد و حضرت زينب سلام الله علیها از هجران مفارقت برادر از دنیا رفتند.

و نيز در ص 128 گفته برخى از ارباب مقاتل می ‏نويسند حضرت على عليه السلام چون خواست زينب را بعبد اللّه بن جعفر عقد ببندد شرط كرد كه هرگاه حسين اراده سفر كند و زينب بخواهد با او باشد عبد اللّه زينب را منع نكند، از اين‏رو عبد اللّه ميل نداشت كه حضرت حسين علیه السلام به اين سفر بروند چون نمى‏خواست بنا بر شرط سابق از همراهی زينب سلام الله علیها نسبت به حسين علیه السلام مخالفت نمايد، ولى نتوانست حسين علیه السلام را منصرف كند. عون و محمّد پسران خود را براى كمك به مادرشان همراه فرستاد و شرط كرد اگر جنگى پيش آمد آنها نيز به جنگ بپردازند.

و فاضل بيرجندى در كبريت احمر مى‏نويسد كه حضرت زينب سلام الله علیها چنان علاقه به برادر داشتند كه در هيچ خواهر و برادرى ديده نشده است. از طفوليت به حسين علیه السلام انس گرفته بودند، و بعضى از ارباب مقاتل نوشته‏اند هنگامى كه عبد اللّه بن عباس عرض كرد فما معنى حملك هؤلاء النسوة شما مى‏فرمائيد من مى‏روم كشته مى‏شوم در اين صورت چرا زنها را با خود مى‏برید؟ اين وقت زينب سلام الله علیها سر از محمل بيرون آورد فرمود يا ابن عباس مى‏خواهى بين من و برادرم جدائى بيندازى هرگز من از او مفارقت نكنم.


[1] محلاتى، ذبيح الله، رياحين الشريعة در ترجمه دانشمندان بانوان شيعه، 6جلد، دار الكتب الإسلامية – ايران – تهران، چاپ: 1.

[2] محلاتى، ذبيح الله، رياحين الشريعة در ترجمه دانشمندان بانوان شيعه، 6جلد، دار الكتب الإسلامية – ايران – تهران، چاپ: 1.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *