زهیر بن قین عثمانی بود نه علوی. در میان راه به شرف صحبت امام حسین (علیه السلام) نائل شد. از نطق های او در مواقع متعدد، موقعیت او دانسته می شود. زهیر وقتی حسینی شد می دانست که وارد صحنه ی مبارزه با آل امیه می گردد، و به جهت اینکه به همسرش آسیبی نرسد، […]
زهیر بن قین عثمانی بود نه علوی. در میان راه به شرف صحبت امام حسین (علیه السلام) نائل شد. از نطق های او در مواقع متعدد، موقعیت او دانسته می شود. زهیر وقتی حسینی شد می دانست که وارد صحنه ی مبارزه با آل امیه می گردد، و به جهت اینکه به همسرش آسیبی نرسد، او را طلاق داد و از خود جدا کرد و نزد فامیلش روانه نمود تا از ناحیه ی زهیر جز خیر به او نرسد. زهیر همان کسی است که از امام (علیه السلام) اجازه خواست تا با حرّ بجنگد و می گفت: دنبال او سپاه زیادی می رسد که ما را طاقت جنگ با آنان نیست.
زهیر کسی است که حبیب عصر تاسوعا به او می گوید: تو با دشمن سخن می گویی یا من؟ و او به پشتیبانی حبیب سخن گفت و از او دفاع کرد.
او شب عاشورا در پاسخ امام (علیه السلام) که به همراهانش اجازه بازگشت به شهر و دیارشان را داد، گفت: به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، سپس زنده شوم و دوباره کشته شوم، تا هزار مرتبه این گونه کشته شوم و خداوند بدین وسیله جان شما و این جوانان خاندان شما را سلامت دارد.
و روز عاشورا در برابر دشمن خطابه ی مفصلی خواند و به شمر تعرض نمود و گفت: « یابن البوّال علی عقبیه! ما ایاک اخاطب، انما انت بهیمة» او خود را بالاتر از این می دانست که شمر را طرف خطاب خود قرار دهد، و شمر را جزو چهارپایان محسوب می دارد.
پس معلوم می شود که او مرد شریف، عاقل و خطیبی بوده است. غلام زیاد و غلام ابن زیاد می خواستند با او یا با حبیب و یا بریر مبارزه و جنگ تن به تن بنمایند، ولی عبدالله بن عمیر کلبی به آن دو مهلت نداد و هر دو را هلاک نمود.
در کتب تاریخ آثار نیکویی از زهیر در روز عاشورا ثبت و ضبط گردیده است؛ موقعی که شمر با گروهی به خیام حرم حمله کرد و می خواست خیمه ها را با هرکس در آن است بسوزاند، همین زهیر با ده نفر از اصحاب به شمر و گروه او حمله کرد و همه را دور نمود، و یک نفر از افراد شمر به نام اباعزّه ضبابی را کشتند. آنها نتوانستند در مقابل زهیر و یاران او مقاومت کنند، ضبابی در اثر حمله زهیر و یاران او کشته شد و بقیه افراد شمر پا به فرار گذاشتند و اگر توانایی مقاومت داشتند فرار نمی کردند، بلکه در مقابل آنها مقاومت می کردند. زهیر روز عاشورا تا بعد از نماز ظهر زنده بود، و از امام (علیه السلام) دفاع می کرد و مدتی او و حرّ بن یزید به کمک یکدیگر با دشمن جنگ می کردند.
طبری از ابومخنف نقل می نماید: زهیر و حرّ جنگ خیلی سختی نمودند، وقتی یکی از آن دو حمله می کرد و در وسط دشمن گیر می کرد، دیگری به کمک او می آمد و او را از جنگ دشمنان خلاص می کرد، و این دو شجاع مدتی به این نحو جنگ می کردند، و پس از اینکه حرّ کشته شد زهیر مدافع بود، و جنگ سختی نمود و می گفت:
انا زهیر و انا ابن القین اذودهم بالسیف عن حسین
او بر شانه امام دست می زد و می گفت:
أقدم هدیت هادیاً مهدیاً فالیوم تلقی جدک النبیّا
و حسناً و المرتضی علیاً و ذا الجناحین الفتی الکمیّا
و اسدالله الشهید الحیّا
مثل آن که جناب زهیر، امام (علیه السلام) را تسلی می داده و به ملاقات پیامبر، امیرالمؤمنین، حضرت حمزه، جعفر بن ابی طالب و امام حسن مجتبی (علیه السلام) در چنین روزی بشارت می داده است. سرانجام کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس بر آن جناب حمله کردند و هر دو به کمک یکدیگر او را شهید نمودند.
کثیر بن عبدالله شعبی همان کسی است که ابن سعد او را نزد امام حسین (علیه السلام) فرستاد تا بپرسد برای چه آمده است، درباره او نوشته اند: او سوار شجاع بی باک هتاکی بود، و از هیچ چیز روی گردان نبود، به ابن سعد گفت: اگر می خواهی بروم و حسین را غفلتاً و ناگهانی بکشم.
و او همان کسی است که ابو ثمامه صائدی جلو او را گرفت و نگذاشت به امام (علیه السلام) نزدیک شود و به امام (علیه السلام) گفت: بدترین مردم و بی باک ترین آنها در خونریزی نزد تو می آید.
زهیر تشنه است، شب نخوابیده و از صبح تا بعد از ظهر مشغول جنگ و دفاع و خطابه بوده است، پس از همه سختی ها و جنگ ها، کثیر بن عبدالله به کمک مهاجر بن اوس او را شهید نمودند و چنان نبود که چنین سوار شجاع و بی باک سفاک فتاک، به تنهایی بتواند با جناب زهیر رو به رو شود و آن مرد خسته را از پای درآورد. این گونه قضایا کاشف از شجاعت این دلاوران اسلام است. _ حال دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و محدثین بنی امیه تا می توانند کتمان کنند_ و از اشعار جناب زهیر، کمال شجاعت و قوّت ایمان آن سرور و معرفت او به اولیاء الله دانسته می شود.
دیدگاهتان را بنویسید