چهارشنبه / ۲۵ مهر / ۱۴۰۳ Wednesday / 16 October / 2024
×

تعریف پیامبری پیامبر کسی است که:– توسط خدا برگزیده شده است.– خدا از طریق وحی با او در ارتباط است.– بدون وساطتِ انسان از طرف خداوند خبر می دهد.– خالق به وسیله او دیگر مخلوقات را به سوی خود میخواند.– وظیفه هدایت مرد و سوق دادن آنان به سوی کمال و سعادت را بر عهده […]

تعریف پیامبری – فلسفه بعثت پیامبران – شبهات بعثت پیامبران
  • کد نوشته: 6456
  • 31 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • تعریف پیامبری

    پیامبر کسی است که:
    – توسط خدا برگزیده شده است.
    – خدا از طریق وحی با او در ارتباط است.
    – بدون وساطتِ انسان از طرف خداوند خبر می دهد.
    – خالق به وسیله او دیگر مخلوقات را به سوی خود میخواند.
    – وظیفه هدایت مرد و سوق دادن آنان به سوی کمال و سعادت را بر عهده دارد.

    فلسفه بعثت پیامبران

    این اساسی ترین مسئله از مسائل نبوت است که می توان آن را با استدلالی که مشتمل بر سه مقدمه است اثبات کرد:

    مقدمه اول: هدف خلفت انسان حرکت به سوی کمال

    هدف از خلقت انسان این است که با عمل اختیاری به سوی کمال نهایی پیش رود، همان کمالی که جز از مسیر اختیار به دست نمی آید. به عبارت دیگر: انسان برای کمال و سعادت آفریده شده است اما راه رسیدن به آن عبادت و اطاعت خداوند متعال است. اراده حکیمانه خداوند در اصل کمال و سعادت انسان بوده است، اما از آنجا که این کمال و سعادت جز با انجام افعال اختیاری حاصل نمی شود، سیر زندگی انسان به دو صورت و در دو جهت پیش روی انسان قرار میگیرد، یعنی می تواند راه کمال و سعادت را بپیماید یا نقص و شقاوت را.

    مقدمه دوم: شرط حرکت به سوی کمال، شناخت راه است

    علاوه بر انتخاب آگاهانه، قدرت عمل و فراهم بودن زمینه های بیرونی برای اعمال مختلف، و وجود میل و کشش درونی به سوی آن، شناخت دقیق اعمال نیک و بد و راه های درست و نادرست لازم است. و شرط اینکه انسان بتواند رشد خود را آزادانه و آگاهانه انتخاب کند این است که هم هدف و هم مسیر رسیدن به آن را بداند و هم از فراز و نشیب ها، پیچ و خم ها و لغزش های آن آگاه باشد. بنابراین لازمه حکمت الهی آن است که ابزار و وسایل لازم را برای به دست آمدن این گونه معارف فراهم کند. در غیر این صورت مثل این است که شخصی شما را به مهمانی در یک مهمانسرا دعوت کند، اما مکان مهمانسرا یا راه رسیدن به آنجا را به شما نشان ندهد! و بدیهی است که چنین رفتاری خلاف حکمت است و موجب نقض غرض می شود.

    مقدمه سوم: عقل به تنهایی برای شناخت راه کمال کافی نیست

    دانش متعارف انسان که به کمک حواس و عقل به دست می‌آید، اگرچه در برآوردن نیازهای زندگی نقش بسزایی دارد، اما او نمیتواند بدینوسیله راه رسیدن به کمال و سعادت واقعی را در تمامی زمینه‌های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی بشناسد. در نتیجه اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها نباشد، هدف الهی از خلقت انسان محقق نخواهد شد.

    نتیجه گیری: عقل از درون و انبیاء از بیرون راه کمال را به انسان نشان می دهند

    با توجه به سه مقدمه گذشته، نتیجه می گیریم که لازمه حکمت الهی، فراهم آوردن راه های دیگری فراتر از حس و عقل است، به طوری که بشر مستقیماً یا با وساطت شخص یا اشخاص دیگری از آن بهره مند شود که این همان راه وحی است که به پیامبران داده شده و آن حضرات مستقیماً از آن بهره مند می شوند و آن را فرا می گیرند تا به سعادت و کمال نهایی برسند و دیگران به واسطه آنان بهره مند میگردند و به سعادت و کمال میرسند.

    آخرین مقدمه در مقدمات این برهان ممکن است مورد تردید قرار گیرد، بنابراین به توضیح بیشتر آن می پردازیم تا نارسایی دانش بشری برای شناخت مسیر تکاملی همه جانبه انسان و نیاز او به وحی کاملاً روشن شود. .

    نقص علم بشری

    برای اینکه شناخت کاملی از راه درست زندگی در همه ابعاد و جنبه های حاصل شود، باید بر آغاز و پایان وجود انسان و روابطی که با سایر موجودات دارد، روابطی که می تواند با همنوعان و سایر موجودات برقرار کند و انواع روابطی که می تواند در سعادت یا شقاوت او تاثیر داشته باشد اشراف داشت. همچنین باید سود و زیان ها و مصلحت ها و مفسده ها دانسته شود و ارزیابی شود تا تکلیف میلیاردها نفر از مردمی که دارای خصوصیات متفاوت جسمی، روانی، جغرافیایی، قومی و… هستند مشخص شود. اما پرداختن به همه این موارد نه تنها توسط یک یا چند نفر ممکن نیست، بلکه هزاران گروه متخصص در رشته های علوم انسانی نیز نمی توانند چنین فرمول های پیچیده ای را کشف کنند و آنها را به عنوان قوانین دقیق و نهایی تضمین کنند. مقررات برای همه بشریت است، پس در موارد تعارض بین منافع که اتفاقاً زیاد هم صورت میگیرد، مهم است که مصلحت به طور دقیق تعیین و اولویت بندی شود.

    تغییرات زیاد قانونی و حقوقی در طول تاریخ بشر نشانگر است که هزاران سال تحقیق و تلاش هزاران دانشمند متخصص هنوز نتوانسته یک نظام حقوقی کامل و جامع ایجاد کند و محافل حقوقی و قانونی جهان همواره نگران این موضوع هستند و دائم متوجه ناقص بودن قانون خود ساخته خویش میشوند و با لغو قانون یا افزودن تبصره یا ماده، درباره آن تجدید نظر می کنند.

    ما نباید فراموش کنیم که همان قانون گذاران نیز برای تدوین آن قوانین بسیار از نظام های الهی و شریعت های آسمانی استفاده کرده اند. و همچنین باید توجه داشت که تمام تلاش آن حقوق دانان و قانون گذاران صرف حفظ مصالح دنیوی و اجتماعی می شود و هرگز نمیتوانند اهمیتی برای مصالح اخروی قائل نبودند. البته اساساً نمیتوانند به جنبه های اخروی بپردازند، زیرا مادیات و امور دنیوی را می توان تا حدودی از طریق تجربه عملی شناخت، اما امور معنوی و اخروی را نمی توان با حواس تجربه کرد. همچنین ارزیابی دقیق آنها و تشخیص اهمیت هر یک در صورت تعارض با امور مادی و دنیوی امکان پذیر نیست.

    با توجه به وضعیت فعلی حقوق بشر، می توان کارایی دانش بشری را در هزاران یا میلیون ها سال پیش تخمین زد و به این نتیجه رسید که مردان در این عصر توانایی کمی برای تشخیص شیوه درست زندگی افراد نخستین داشتند. و با فرض اینکه انسان های این دوران توانسته اند از هزاران سال تجربه استفاده کنند برای دستیابی به یک نظام حقوقی کامل و جامع، و با فرض اینکه چنین نظامی تضمین کننده سعادت ابدی و اخروی باشد، این سوال باقی می ماند که رها کردن میلیارد ها انسان با جهل خودشان چگونه با حکمت خدا از آفرینش سازگار است؟

    نتیجه بحث این است: هدف خلقت انسان از آغاز تا پایان زمانی محقق می شود که راه دیگری فراتر از حس و عقل برای شناخت حقیقت زندگی و وظایف فردی و جمعی وجود داشته باشد، که آن راه فقط وحی است.

    علاوه بر این، روشن است که این استدلال مستلزم آن است که اولین انسان، پیامبر خدا باشد که راه درست زندگی را از طریق وحی بشناسد و اهداف خلقت در شخص او محقق شود و سپس سایر انسانها به وسیله او هدایت شوند.

    اثرات بعثت پیامبران

    پيامبران الهي علاوه بر نشان دادن راه صحيح به سوي تكامل حقيقي بشر و دريافت وحي و ابلاغ آن به مردم، تأثيرات مهم ديگري نيز در تكامل بشر داشته اند كه مهمترين آنها عبارتند از:

    یادآوری حقایق

    چیزهای زیادی وجود دارد که ذهن انسان توانایی درک آنها را دارد، اما یا نیاز به گذشت زمان و تجربیات فراوان است و یا به دلیل غلبه توجه مردم به مادیات، تمایلات حیوانی یا تبلیغات بد، مورد غفلت و فراموشی قرار می گیرد و از توده های مردم پنهان می شود. چنین مطالبی را نیز پیامبران بیان کرده اند و با تذکر دائمی از فراموشی کامل جلوگیری کرده اند و با تعلیم صحیح و منطقی از سردرگمی و آموزش نادرست جلوگیری کردند.

    از اینجا معلوم می شود که چرا پیامبران به «مذکّر» و «نذیر» و قرآن کریم به «ذکر» و «تذکره» نامیده شده است.

    ارائه الگوی ناب

    یک عامل مهم در یادگیری و رشد و تکامل انسان، وجود الگو است که اهمیت آن در روانشناسی نیز به اثبات رسیده است. پیامبران خدا به عنوان مردانی کامل و تربیت شده الهی، این نقش را به بهترین نحو ایفا می کنند و علاوه بر تعلیم و آموزش، به تربیت و پرورش مردم نیز می پردازند. و می دانیم که «تعلیم و تزکیه» در قرآن کریم با هم ذکر شده است و حتی در مواردی «تزکیه» بر «تعلیم» مقدم است.

    برپایی حکومت اسلامی

    از دیگر برکات حضور پیامبر در میان مردم این است که در صورت مساعد بودن شرایط لازم، رهبری اجتماعی، سیاسی و قضایی مردم را بر عهده می گیرد. و روشن است که پیشوای معصوم از بزرگ ترین نعمت های خداوند به جامعه است و به وسیله او از بسیاری نابسامانی های اجتماعی جلوگیری می شود و جامعه از اختلاف و بی عدالتی نجات می یابد و به سوی مطلوب هدایت می شود.

    شبهات بعثت پیامبران

    درباره برهانی که بر وجوب بعثت پیامبران اقامه شد پرسش ها و شبهاتی وجود دارد که به آنها اشاره و پاسخ می دهیم:

    شبهه اول: چرا انبیاء علیهم السلام فقط برای خاورمیانه آمده اند؟

    اگر حکمت الهی اقتضا می کند که پیامبرانی برای هدایت همه مردم بفرستد، چرا همه آنها به یک منطقه جغرافیایی خاص (خاورمیانه) فرستاده شده اند و سایر نقاط زمین از این نعمت بی بهره بوده اند؟ مخصوصاً با توجه به اینکه در گذشته وسایل ارتباطی و تبادل اطلاعات بسیار محدود بود و اخبار به کندی از نقطه ای به نقطه دیگر مخابره می شده و چه بسا اقوامی بوده اند که از دعوت پیامبر باخبر نشده اند.
    پاسخ شبهه اول

    پاسخ آن است که:

    اولاً وجود پیامبر مختص منطقه خاصی نبوده و آیات قرآن دلالت بر این دارد که هر قومی پیامبری داشته است، چنانکه در آیه 24 سوره فاطر و آیه 36 سوره نحل و آیه 164 سوره نساء به این مطلب اشاره شده است.

    ثانیاً هدایت مردم دو شرط دارد: یکی اینکه خود بخواهند از این نعمت الهی بهره مند شوند. دوم اینکه دیگران مانع هدایت نشوند. و محروميت بسياري از هدايت پیامبران ناشي از سوء اختیار خودشان بوده، همچنان كه محروميت بسياري نيز ناشي از موانعي بوده كه ديگران در راه انتشار دعوت پيامبران ايجاد كردند. و می دانیم که پیامبران همیشه برای غلبه بر این موانع کوشیده اند و با دشمنان خدا به ویژه قدرتمندان و مستکبران مبارزه کرده اند و بسیاری از آنان جان خود را در راه رساندن پیام خدا و هدایت مردم فدا کرده اند. و در مواردی که یاران و پیروانی داشته اند به جنگ با ظالمان و ستمگران که مهمترین مانع گسترش دین خدا هستند رفته اند.

    شایان ذکر است که اختیاری بودن حرکت تکاملی بشر باعث میشود تا سوء اختیار و حسن اختیار هم برای طرف حق و هم برای طرف باطل امکان پذیر باشد. مگر اینکه فریب اهل باطل به قدری غالب گردد که راه هدایت دیگران را کاملاً مسدود نماید، که در این صورت خداوند متعال پیروان حق را از راههای غیب و غیرعادی یاری خواهد کرد.

    در نتیجه، اگر اینچنین موانعی بر سر راه پیامبران نبود، دعوت آنان به سراسر جهان می رسید و همگان از طریق وحی و نبوت از برکات هدایت الهی بهره مند می شدند. بنابراین مقصّر هدایت نشدن بسیاری از مردم کسانی هستند که از گسترش دعوت پیامبران جلوگیری نمودند.


    شبهه دوم: با وجود بعثت پیامبران، و مشخص شدن راه سعادت و شقاوت، باز چرا این همه فساد و جنگ حتی بین پیروان ادیان آسمانی؟

    اگر پیامبران برای تکمیل زمینه رشد انسان مبعوث شده اند، چرا این همه فساد و گمراهی پدید آمده و اکثر مردم دچار کفر و طغیان شده اند و حتی پیروان ادیان آسمانی نیز با یکدیگر به خصومت و نبرد میپردازند و جنگ و کودتا میکنند؟ آیا حکمت الهی ایجاب نمی کند که خداوند متعال برای جلوگیری از این فساد و لااقل فساد پیروان پیامبران راه های دیگری فراهم کند؟

    پاسخ شبهه دوم

    پاسخ به این سؤال با توجه به ویژگی‌ اختیاری بودن تکامل انسان معلوم می‌شود. زیرا همانطور که گفته شد، حکمت الهی ایجاب می‌کند که وسایل و شرایط تکامل اختیاری (و نه اجباری) برای انسان فراهم شود تا افرادی که می‌خواهند بتوانند راه درست را بشناسند و با طی کردن آن به کمال و سعادت خود برسند. اما فراهم شدن زمینه ها و شرایط برای چنین پیشرفتی به این معنا نیست که همه مردم از آن به خوبی استفاده کنند و لزوماً راه درست را انتخاب کنند. و بر اساس توضیح قرآن کریم، خداوند متعال انسانها را در شرایط دنیا آفرید تا آنها را بیازماید که چه کسی نیکوتر است. و همانطور که قرآن کریم بارها تاکید می کند اگر خداوند متعال می خواست، همگان را به راه راست هدایت می کرد و به طور کلی از انحراف و خطا جلوگیری می کرد، اما در این صورت جایی برای گزینش نیست و رفتار انسان بی ارزش می شود  و هدف الهی از خلق انسان های آزاد و گزینشگر را زیر پا می گذارد.

    نتیجه این است: گرایش انسان به فساد، جنایت و طغیان بر اساس سوء اختیار اوست و قدرت داشتن بر چنین رفتاری در چارچوب خلقت او تلقی می شود. و صلاح یا فساد وی پیامد مختار بودن او است. درست است که اراده الهی به تکامل انسان تعلق گرفته است، اما این اراده آزاد بودن انسان را نفی نمیکند و زمینه خطا و فساد را از بین نمی برد. حکمت الهی اقتضا نمی کند که همه انسان ها مسیر درست را چه بخواهند و چه نخواهند بپیمایند.

    شبهه سوم: چرا اسرار طبیعت توسط وحی بیان نشده است؟

    با توجه به این که حکمت الهی انسان را به سوی کمال و سعادت می طلبد، آیا بهتر نبود خداوند متعال اسرار طبیعت را برای مردم از طریق وحی افشا می کرد تا از انواع نعمت ها برای تسریع رشد خود بهره ببرند؟ به عنوان مثال، در چند قرن اخیر، کشف بسیاری از نیروهای طبیعی و اختراع ابزار و وسایل زندگی تأثیر شگرفی در پیشرفت تمدن و تبادل اطلاعات و همچنین نتایج مثبت در حفظ سلامت و مبارزه با بیماری ها و ارتباطات و تحولات مشابه داشته است. بدیهی است که اگر پیامبران علم و صنعت شگفت انگیزی ارائه می کردند و با فراهم آوردن آسایش به مردم کمک می کردند، می توانستند نفوذ اجتماعی و قدرت سیاسی خود را افزایش دهند و به اهداف خود بهتر دست یابند.

    پاسخ شبهه سوم

    پاسخ از این قرار است که احتیاج اصلی انسان به وجود وحی و نبوت در اموری است که با ابزار و علم معمولی نمی تواند آن را درک کند و در صورت جهل به آن نمی تواند جهت کمال واقعی خود را تعیین کند و در آن مسیر حرکت کند. به عبارت دیگر: وظیفه اصلی پیامبران کمک به مردم در راستای حرکت به سوی کمال و سعادت است، تا در هر شرایطی وظیفه خود را بشناسند و بتوانند از قدرت برای رسیدن به هدف استفاده کنند. این موضوع درباره تمامی افراد یکسان است. یعنی هر کسی باید فضایل و وظایف را بشناسد و بداند در قبال همنوعان خود و سایر موجودات چه تکلیفی دارد، تا با انجام آنها به کمال و سعادت واقعی برسد. اما اختلاف نبوغ و امکانات طبیعی و صنعتی، چه در مکان های مختلف و چه در زمان های مختلف، امری است که اثر مستقیمی در رشد واقعی و سرنوشت ابدی ایفا نمی کنند. همچنانکه پیشرفت علمی و صنعتی امروز که موجب گسترش و افزایش دستاوردهای مادی و دنیوی شده است، هیچ تاثیری بر رشد روحی و معنوی مردم نداشته است، بلکه ممکن است گفته شود اثر عکس داشته است.

    در نتیجه: لازمه حکمت الهی آن است که مردم بتوانند با بهره مندی از نعمت های مادی به زندگی دنیوی خود ادامه دهند و با بهره مندی از عقل و وحی جهت حرکت خود را به سوی کمال واقعی و سعادت ابدی مشخص کنند. اما تفاوت در شرایط طبیعی و اجتماعی و همچنین تفاوت در منافع علم و صنعت، تابع شرایط علت و معلولی خاصی است که بر اساس این نظام های علت و معلولی به وجود می آید و این اختلاف ها نقش تعیین کننده ای در سرنوشت ابدی انسان ندارد و چه بسا فرد یا گروهی که به ساده ترین شکل زندگی کرده و از حداقل نعمت های مادی و دنیوی بهره مند بوده و در عین حال به درجات والایی از کامیابی نایل شده اند، و چه بسا فرد یا گروهی که از به روز ترین و پیشرفته ترین صنعت ها و امکانات و ابزار زندگی برخوردار بوده اند، اما به علت ناشکری، ظلم و مستکبر بودن در بدترین درجات بدبختی جای گرفته اند.
    البته پیامبران الهی علاوه بر انجام وظیفه اصلی خود که هدایت بشر به سوی کمال و سعادت حقیقی و ابدی است، مردم را در زندگی بهتر در این دنیا یاری داده اند و حقایق ناشناخته و اسرار طبیعت را تا حدی در هر جایی که مقتضای حکمت الهی بوده بیان کرده و به ترقی بشر کمک کرده اند، که نمونه هایی از این امدادها را می توان در زندگی حضرت داوود و حضرت سلیمان و حضرت ذوالقرنین مشاهده کرد. یا در مدیریت نیک جامعه کوشیده اند، همان طور که حضرت یوسف در سرزمین مصر انجام داد. اما این خدمات زائد بر وظایف اصلی آنها بوده است.

    و در مورد اینکه چرا پیامبران الهی برای پیشبرد اهداف خود از قدرت صنعتی، اقتصادی و نظامی استفاده نکردند، باید گفت که همانگونه که بارها بیان شده است، هدف پیامبران، بر مبنای انتخاب آگاهانه و آزاد بوده است. اگر انتخاب بخواهد به مدد قدرت خارق العاده ای پدید آید، رشد و تکامل معنوی برای انسان آزادانه اتفاق نیفتاده است، بلکه مردم تحت فشار قدرت پیامبر، نه بر اساس آزادگی، اطاعت می کنند.

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرماید:

    «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِيَائِهِ حَيْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ يَفْتَحَ لَهُمْ كُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ الْعِقْيَانِ وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ يَحْشُرَ مَعَهُمْ طُيُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرَضِينَ لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِينَ أُجُورُ الْمُبْتَلَيْنَ وَ لَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِينَ وَ لَا لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِيَهَا؛ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى. وَ لَوْ كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْكٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ، لَكَانَ ذَلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ [مِنَ‏] فِي الِاسْتِكْبَارِ، وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ، فَكَانَتِ النِّيَّاتُ مُشْتَرَكَةً وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً؛ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ الِاتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَ التَّصْدِيقُ بِكُتُبِهِ وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَ الِاسْتِكَانَةُ لِأَمْرِهِ وَ الِاسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً، لَا تَشُوبُهَا [يَشُوبُهَا] مِنْ غَيْرِهَا شَائِبَةٌ، وَ كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَى وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ، كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ‏»،

    «اگر پيامبران داراى قدرتى بودند که کسى را ياراى مخالفت با آنان نبود، و توانايى و عزتى داشتند که هيچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردنها به سوى آن کشيده مى شد و از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنين بودند ـ پذيرش دعوت آنان براى مردم آسانتر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود. و مردم به جهت ترسى که بر آنها مستولى مى شد، يا علاقه و انتظارى که آنان را متمايل به پيامبران مى ساخت به آنها ايمان مى آوردند. در اين حال نيّات و انگيزه ها خالص نبود (و غير خدا در آن شرکت داشت) به همين دليل حسنات و پاداش آنان تقسيم مى شد (و اجر کمى داشتند). ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پيروى از رسولانش و تصديق کتابهايش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسليم در مقابل اطاعتش امورى باشد که فقط به جهت او انجام گيرد و چيز ديگرى آن را مشوب و ناخالص نکند، (و به يقين) هر قدر امتحان و آزمايش عظيم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزونتر خواهد بود».

    بدیهی است وقتی مردم داوطلبانه و با انتخاب آزادانه دین حق را پذیرفتند و جامعه ای خداپسندانه ایجاد کردند، استفاده از همه نیروها برای پیشبرد هدف الهی، به ویژه برای سرکوب متجاوزان و حفظ حقوق مؤمنان مطلوب است. نمونه آن در حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام) دیده شده است.

    برگرفته از
    کتاب آموزش عقاید نوشته محمدتقی مصباح یزدی

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *