چهارشنبه / ۲۵ مهر / ۱۴۰۳ Wednesday / 16 October / 2024
×

نسب خانوادگی حضرت فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امام اول شیعیان و از خاندان هاشمی است که نسب شناسان، نسب او را اینگونه نوشته اند: فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف.[1] ایشان در مکه چشم به جهان گشودند و در همان شهر بزرگ شدند و با ابوطالب ازدواج و پس از ظهور اسلام، […]

بررسی مختصری از زندگانی مادر گرامی حضرت علی علیه السلام، جناب فاطمة بنت اسد سلام الله علیها
  • کد نوشته: 6078
  • 49 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • نسب خانوادگی

    حضرت فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امام اول شیعیان و از خاندان هاشمی است که نسب شناسان، نسب او را اینگونه نوشته اند: فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف.[1]

    ایشان در مکه چشم به جهان گشودند و در همان شهر بزرگ شدند و با ابوطالب ازدواج و پس از ظهور اسلام، به مدینه هجرت نمودند و درگذشت ایشان هم در مدینه اتفاق افتاده است.

    در مورد ایشان می گویند: نخستین زن از دودمان هاشمی بوده که همسرش هم هاشمی بوده و فرزندانی از دو طرف، هاشمی به دنیا آورده و نخستین زن هاشمی بوده که فرزندش خلیفه مسلمانان شده است.[2]

    فرزندان

    ایشان صاحب فرزندانی به نام‌های: طالب، عقیل، جعفر، علی(ع)، هند یا فاخِتة (ام هانی)، جُمانة، رَیطة یا امّ طالب و اسماء بوده اند.[3]

    امتیازات

    برخی منابع تاریخی با تکیه بر چند روایت ضعیف، ادعا کرده اند که ایشان تا آخرین لحظات مرگ اسلام نیاورده است[4] اما اکثر منابع تاریخ های کهن اسلامی و کتب تاریخی امروزی، این ادعا را رد کرده و اثبات می کنند که ایشان در مکه اسلام آورده و سپس به مدینه هجرت نموده اند[5].

    به عنوان نمونه به این روایت از کتاب الاستیعاب اشاره می کنیم:

    قال الزبير: هي أول هاشمية ولدت لهاشمى [هاشميا] قال: و قد أسلمت و هاجرت إلى اللّه و رسوله، و ماتت بالمدينة في حياة النبي صلى اللّه عليه و سلم.

    (ایشان، اولین بانوی هاشمی است که برای یک مرد هاشمی، فرزندانی هاشمی به دنیا آورده است، و قطعا اسلام آورده بود و به سوی خدا و رسولش مهاجرت کرد و در زمان زندگانی پیامبر، در مدینه از دنیا رفته است) .

    برای این بانو، فضایل بسیاری در منابع ذکر شده است که برخی از آنها عبارتند از:

    1. سرپرستی پیامبر(ص)

    از آنجا که پیامبر اکرم(ص) در کودکی، پدر، مادر و جدش را از دست دادند، از ۸ سالگی تحت سرپرستی عمویشان ابوطالب درآمدند.[6]

    فاطمه بنت اسد به عنوان همسر ابوطالب (علیهما السلام) در سرپرستی رسول خدا(ص) شریک بودند. مهربانی ایشان نسبت به پیامبر(ص) چنان بود که پس از درگذشت ایشان، پیامبر(ص) فرمودند: «امروز مادرم وفات کرد.» و ایشان را در پیراهن خویش کفن کردند و قبل از دفن، در قبرشان فرود آمده و در لحد (سنگ قبر) ایشان خوابیدند، و چون به ایشان گفتند:‌« ای رسول خدا! برای فاطمه خیلی بی قرار شده ای! » فرمودند: « او به‌راستی مادرم بود، چرا که کودکان خود را گرسنه می‌داشت و مرا سیر می‌کرد، و آنان را خاک آلود می‌گذاشت، و مرا شسته و آراسته نگه می‌داشت، به راستی که مادرم بود».[7] همچنین فرمودند: «پس از ابوطالب، کسی مانند فاطمه به من نیکی نکرد.»[8]

    • ولادت فرزند در کعبه

    طبق روایات، ایشان تنها زنی بوده است که فرزندش را درون کعبه به دنیا آورده است. ایشان، وقتی که زمان تولد فرزندشان نزدیک شد، در کنار کعبه از خداوند چنین درخواست کردند:

    رَبِّ اِنّی مُؤمَنِةٌ بِکَ و بما جاءَ مِن عِندِکَ مِن رُسُل و کُتُب و اَنّی مُصَدِّقَةٌ بِکَلامِ جدیّ اِبْراهیم الخَلیل و انَّه بنی البیت العتیق؛ فَبِحقِ الذَّی بنی هذا البَیْتِ و بِحَقَ الْمُولوُدِ الذَّی فی بَطْنی لما یسَّرتَ عَلیَّ ولادتی
    «پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب‌های آسمانی تو، ایمان آورده‌ام و سخن جدم ابراهیم را پذیرفته‌ام و بدون شک، خانه تو با دستان او ساخته شده است. خداوندا! به حق آن کسی که این خانه را بنا کرد و به حق جنینی که در رحم دارم، این ولادت و زایمان را برای من آسان گردان! »[9].

     سپس دیوار کعبه شکافته شد و ایشان به درون کعبه رفتند. پس از سه روز ماندن در کعبه، در روز چهارم یعنی سیزده رجب سی سال پس از عام الفیل (سال نابودی سپاه ابرهه)، در حالی که فرزندش امام علی(ع) را در آغوش داشتند، از کعبه بیرون آمدند.[10]

    • پیشگام در اسلام

    ایشان یازدهمین فرد مسلمان[11] و از نخستین زنانی بود که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد.[12]

    • مهاجرت به مدینه

    نخستین زنی که با امام علی(ع) از مکه به مدینه هجرت کرد، فاطمه بنت اسد بود. امام صادق(ع) می‌‏فرمایند: «فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین(ع)، نخستین زنی بود که با پای پیاده از مکّه به مدینه به سوی پیامبر(ص) هجرت کرد. ایشان از نیکوکارترین مردم نسبت به رسول خدا(ص) بودند.»[13]

    • اولین زن بیعت‌کننده با پیامبر(ص)

    پس از فتح مکه، هنگامی که پیامبر(ص) بر کوه صفا قرار گرفته بودند و از مردان بیعت می‌گرفتند، زنان مکه که ایمان آورده بودند برای بیعت، خدمتش آمدند. در این زمان، آیه ۱۲ سوره ممتحنه نازل شد که: «ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.»[14]

    ابن ابی الحدید، می‌گوید: «فاطمه بنت اسد نخستین زنی بود که با پیامبر(ص) بیعت کرد.»[15]

    درگذشت

    در گزارشاتی از تاریخ آمده که ایشان در سال چهارم هجری و در مدینه از دنیا رفتند[16] اما بنابر آنچه درباره حضور ایشان در بیعت زنان بعد از فتح مکه در سال هشتم هجرت گفته شده و او را نخستین زنی دانسته‌اند که با پیامبر(ص) بیعت کرده است، قول دیگر آن خواهد بود که ایشان تا سال هشتم قمری زنده بودند.

    رسول خدا(ص) با پیراهن خودشان ایشان را کفن کرده[17] و فرمودند: «جبرئیل به من خبر داد که او اهل بهشت است و خداوند به هفتاد هزار فرشته امر کرده که بر او دعا بخوانند.»[18]

    براساس گزارش ابن عباس، پیامبر(ص) پس از وفات فاطمه بنت اسد، عمامه و پیراهنشان را به امام علی(ع) دادند و فرمودند: مادرت را دراینها کفن کن و به زنان دستور بده که به نیکویی غسلش دهند.[19]

    هنگامی که‌ رسول خدا(ص) فاطمه‌ را در قبر گذاردند فرمودند: يَا فَاطِمَةُ، ایشان در جواب‌ گفتند‌: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَهِ؛ رسول‌ خدا فرمودند: آنچه‌ را که‌ پروردگارت‌ به‌ تو وعده‌ داد، آیا دیدی که‌ حقّ است‌؟ ایشان پاسخ دادند: آری، ای رسول‌ خدا! پروردگارت تو را پاداش دهد؛ و گفتگو و مناجات‌ رسول‌ الله‌ در درون‌ قبر مدتی طول کشید. [20]

    پیامبر(ص) در پاسخ به علت رفتارهای متفاوت ایشان در تشییع و دفن فاطمه بنت اسد فرمودند:

    ایشان یک بار از من شنیدند که «مردم روز قیامت برهنه محشور می‌شوند». پس از این سخن،فریاد زدند: «وای از این رسوائی!» من او را دلداری داده و به او گفتم: «من ضمانت می‌کنم که خداوند تو را پوشیده محشور کند.» ؛ بار دیگر سخنی از من در مورد فشار قبر شنیدند و فریاد زدند: «وای از ناتوانی من». و من مجدداً او را دلداری داده و ضامن شدم که خدا او را رحمت کند و برای او فشار قبر قرار ندهد.» به همین خاطر، با لباس خودم ایشان را کفن کردم و در قبرشان خوابیدم و پاسخ سؤالاتی که از ایشان می شد را یاد دادم. [21]


    [1] ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱؛

    ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۶، ص۲۱۷.

    [2] ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱؛

    زرکلی، الأعلام، ۲۰۰۲م، ج۵، ص۱۳۰.

    [3] مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۵۷.

    [4] بلاذری، ج۲، ص:۳۶.

    [5] ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱.

    [6]  شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۳۷-۳۸.

    [7] ترجمه تاریخ یعقوبی، ص۳۶۸-۳۶۹؛ به نقل آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۴۹.

    [8] ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱.

    [9] الصدوق، الأمالي، ج۱، ص۱۹۵

    [10] امینی، الغدیر، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۲۱ـ۲۳.

    ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴.[11]

    [12] ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۱۴۳۲ق، ص۳۷.

    [13] کلینی، کافی، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۰۲.

    [14] طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۱ش، ج۱۹، ص۲۴۶.

    [15] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴.

    [16] ابن جوزی، تذکرة الخواص، قاهرة، ص۶.

    [17] المتقی هندی، کنز العمال، بیروت، ج۶، ص۲۲۸.

    [18] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفة، ج۳، ص۱۰۸

    [19] مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۳۲۶

    [20] طهرانی، معادشناسی، ج۲، ص۲۷۰.

    [21] کلینی، الكافي، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۸.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *