چهارشنبه / ۲۵ مهر / ۱۴۰۳ Wednesday / 16 October / 2024
×

سقیفه به چه معناست؟سقیفه از ریشه سقف به معنای مکانی است که دارای سقف و سایبان باشد.برخی از لغت شناسان، سقیفه را چنین تعریف کرده اند که:هر مکانی که دارای سقف باشد را سقیفه گویند، که هم شامل مکانی می شود که سکو و بلندی در جلو آن دارد و هم شامل غیر مکان سکو […]

بررسی مختصری در مورد چرایی و چگونگی تشکیل سقیفه
  • کد نوشته: 6044
  • 41 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • سقیفه به چه معناست؟
    سقیفه از ریشه سقف به معنای مکانی است که دارای سقف و سایبان باشد.
    برخی از لغت شناسان، سقیفه را چنین تعریف کرده اند که:
    هر مکانی که دارای سقف باشد را سقیفه گویند، که هم شامل مکانی می شود که سکو و بلندی در جلو آن دارد و هم شامل غیر مکان سکو دار، البته باید از دور به چشم بیاید و مشخص باشد.
    چرا سقیفه درست می کردند؟
    مردم عربستان برای فرار از گرمای زیاد، برای خانه‌ها و مغازه‌ها و مساجد، دارای سایبانی از حصیر یا گلیم‌هایی از پشم بز درست میکردند و در مواقع بیکاری، آنجا جمع می‌شدند و از اخبار تازه و امور اجتماعی مهم سخن می‌گفتند. به نظر می رسد که برخی از طوایف یا همه آنها، سقیفه‌ای داشته‌اند که برای کارهای عمومی و جلسات، از آن استفاده می کرده اند.
    چرا در بین سقیفه های دیگر، مردم در سقیفه بنی ساعده جمع شدند؟
    بعد از آنکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیدند، قبیله انصار تصمیم گرفتند تا رئیس قبیله خزرج را که سعد بن عباده خزرجی نام داشت به خلافت برسانند. به همین دلیل همه ی آنها در سقیفه ای که در کنار خانه سعد بود و به سقیفه بنی ساعده شهرت داشت، جمع شدند. از مهاجران هم تنها سه نفر از این اتفاق با خبر شدند که این سه نفر ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح بودند که به همراه هم در سقیفه حاضر شدند.
    چه شد که انصار به فکر تجمع در سقیفه افتادند؟
    خبر دردناک رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان انصار و مهاجران پیچید. انصار با آگاهی از این خبر، با شتاب خود را به سقیفه رساندند و درباره این حادثه بس مهم به گفتگو پرداختند.
    حال، باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن سعد بن عباده «رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ مگر آنها از انتخاب علی (علیه‌السّلام) برای رهبری امت اسلامی بی‌اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در غدیرخم حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟
    تحلیل گران و تاریخ نویسان در مورد اینکه چرا، انصاری که تمام و کمال به یاری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برخاسته بودند، بعد از شهادت ایشان به این فکر افتادند که برای پیامبر، جانشین و خلیفه تعیین کنند نظرات متفاوتی دارند:
    برخی تحلیل‌گران، علت تجمع انصار در سقیفه را، ترس از آینده و سرنوشتشان پس از رحلت رسول خدا(ص) می‌دانند؛ به‌ویژه که پس از فتح مکه، از ایجاد جبهه متحد قریش (که از مهاجرین بودند) بر علیه خودشان نگران بودند. طرفداران این نظریه احتمال می دهند که با خبر شدن انصار از نقشه‎‌ای طراحی شده توسط گروهی از مهاجران برای جانشینی پیامبر بی تاثیر نبوده است.
    بعضی دیگر از نویسندگان مانند علامه مظفر، اجتماع سقیفه را نتیجه این مسائل می‌دانند:
    الف) انصار به‌واسطه فداکاری‌ها و اهدای جان، مال و فرزندان خود در راه اسلام، این دین را مانند فرزند خود دانسته و برای حفظ آن، کسی را شایسته‌‎تر و دلسوزتر از خود نمی‎‌دانستند.
    ب) قبایل انصار از انتقام گیری قریش هراس داشتند، به این علت که اکثر بزرگان این قوم در جنگ‌های پیامبر با شمشیر انصار کشته شده بودند. علاوه بر این، پیامبر به آنان ظلم و استبداد حاکمان پس از خود را وعده داده بود و انصار را در این موقعیت به صبر و تحمل دعوت کرده بود.
    ج) احساس انصار مبنی بر اینکه قریش زیر بار سخن پیامبر درباره علی(ع) نخواهند رفت.
    به نظر برخی دیگر، ابوبکر در مسجد خبر رحلت پیامبر(ص) را رسماً اعلام کرد و اجتماعی از عموم مردم مدینه اطرافش را گرفته و با او بیعت کردند. این جریان، شبهه‌ای در ذهن گروه انصار حاضر در مدینه (مبنی بر درست بودن تعیین خلیفه‌ای از انصار)، ایجاد کرد و در پی این تفکر اجتماع سقیفه واقع شد.
    عده ای هم چنین بیان داشته اندکه:
    حس جاه‌طلبی، از غرایز و خواهش های نفسانی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ می‌اندازد.
    سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانه‌اش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند.
    معيار انتخاب خلیفه
    معیار اصلی انتخاب خلیفه در سقیفه جلوگیری از رسیدن این مقام به بنی هاشم و بازیابی اعتبار از دست رفته قدرت طلبان قریش بود.
    «بنى امیّه» که سال ها، بزرگترین جنگ ها و توطئه ها را در عصر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر ضدّ اسلام به راه انداخته بودند، سرانجام با پذیرش شکستى تلخ به عنوان «طُلَقا» (آزادشدگان به دست پیامبر) در میان مسلمانان با خوارى و بدنامى روزگار مى گذراندند. آنان هنگام رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از هیچ اعتبار و وجهه اى برخوردار نبودند تا بتوانند چون دو دهه گذشته در مقابل موج جدید اسلام بر خیزند.
    ولى با حادثه اى که پس از رحلت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در جریان سقیفه اتّفاق افتاد و در نتیجه دست «بنى هاشم» از حکومت اسلامى و مدیریّت جامعه تازه تشکیل شده و آشفته آن روز کوتاه شد، شرایطى فراهم گشت که در نهایت به سلطه قطعى بنى امیّه بر جامعه اسلامى انجامید.
    این سخن را از معتبرترین منابع اهل سنّت یعنى «صحیح بخارى» می خوانیم:
    آن روز گروهى از انصار در سقیفه گردهم آمده بودند تا براى مسلمانان امیرى انتخاب کنند. آنان درصدد بودند سعد بن عباده انصارى ـ رئیس قبیله خزرج ـ را به عنوان امیر برگزینند؛ ولى «ابوبکر» با برافراشتن پرچم فضیلت قریش گروه انصار را شکست داد. وى با این سخن که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پیشواى مسلمانان باید از قریش باشد» با تکیه بر اصل امتیاز قریش بر سایر اقوام عرب بر آنان غلبه کرد. اصلى که اسلام با آن مبارزه کرد و پیامبر فقط پیشوایى امّت را در اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) قرار داده بود.
    اخبار و روایاتى که پیرامون گفت وگوهاى آن روز در سقیفه، امروز در دست ما است گویاى این واقعیّت است که معیار انتخاب خلیفه در آن جمع عمدتاً حول محور «قرشى» بودن مى چرخید.
    ابن ابى الحدید در ذیل خطبه ۲۶ نهج البلاغه مى گوید: عمر به انصار گفت: «به خدا سوگند! عرب هرگز به امارت و حکومت شما راضى نمى شود، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) از قبیله شما نیست. ولى عرب قطعاً از این که مردى از طایفه پیغمبر حکومت کند امتناع نخواهد کرد. کیست که بتواند با ما در حکومت و میراث محمّدى معارضه کند، حال آن که ما نزدیکان و خویشاوند او هستیم؟».
    در روایت ابن اسحاق چنین آمده است: «شما به خوبى مى دانید که این جماعت از قریش داراى چنین منزلت و مقامى است که دیگر اقوام عرب آن را ندارند و اقوام عرب جز بر مردى از قریش متّفق القول نخواهند شد».
    و در بیان ابوبکر نیز آمده است: «قوم عرب جز قریش را به خلافت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نخواهد شناخت».
    مفهوم این سخن آن است که آنچه شرط لازم براى زمامدارى مسلمانان است، شایستگى و تقوى و فضیلت نیست، بلکه آنچه که باید جانب آن را رعایت کرد و محترم شمرد «شرافت قبیله اى» است که آن هم تنها در قریش خلاصه مى شود؛ چون این قریش بود که در زمان جاهلیّت از اشرافیّت دینى و مالى برخوردار بوده است، به گونه اى که سایر اقوام تنها زیربار فرمانى مى رفتند که قریش آن را وضع کند، و این قریش بود که سرنوشت حجاز را در آن زمان در دست داشت. بنابراین، پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز این قریش است که حق دارد زمام امور مسلمانان را به دست گیرد و بر همگان حکمرانى کند.
    این مهمترین برگ برنده اى بود که ابوبکر و دستیارانش در آن روز توانستند با طرح آن بر جمع کثیر انصار غلبه کنند.
    جمع بندى حوادث نیم قرن اوّل اسلام نشان مى دهد آنچه در «سقیفه» اتّفاق افتاد تنها شکست انصار در مقابل امتیازطلبى قریش نبود، بلکه اصلى در آنجا بنا نهاده شد که زنجیروار باب مسائل و مشکلات دیگر را بر جهان اسلام گشود.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *