پنجشنبه / ۱ آذر / ۱۴۰۳ Thursday / 21 November / 2024
×

چون امام (علیه السلام) اصحاب خود را امتحان کرد و با آنها سخن گفت و حضرت زینب (سلام الله علیها) را برای صبر بر بلاها و پیشامدها آماده و مجهّز نمود، و از فکر جنگ فردا و جلوگیری از هجوم دشمن از اطراف _با کندن خندق و حاضر نمودن هیزم و نی_ آسوده خاطر گشت، […]

شب عاشورا، و مکالمه بریر با ابوحرب سبیعی
  • کد نوشته: 6035
  • 47 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • چون امام (علیه السلام) اصحاب خود را امتحان کرد و با آنها سخن گفت و حضرت زینب (سلام الله علیها) را برای صبر بر بلاها و پیشامدها آماده و مجهّز نمود، و از فکر جنگ فردا و جلوگیری از هجوم دشمن از اطراف _با کندن خندق و حاضر نمودن هیزم و نی_ آسوده خاطر گشت، خود را برای عبادت با خداوند و وداع با نماز و قرآن و دعا و استغفار مهیّا کرد.

    امام (علیه السلام) و اصحاب با وفای او، آن شب را تا صبح مشغول عبادت شدند، عجب حال خوشی به آنان دست داده بود. همگی از جمیع علایق دنیا خود را گسسته و با خداوند خویش مشغول راز و نیاز گشتند.

    بیشتر بدانید: وقایع شب عاشورا

    خیمه های آنها از عطر تلاوت قرآن و دعا و استغفار پر گردیده بود، سواران ابن سعد نیز مشغول گشت و حفاظت از محاصره شدگان بودند، امام (علیه السلام) این آیه را تلاوت می نمود: «وَلا یَحسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَروُا أَنِّما نُملی لَهُم خَیرٌ لِأنفُسِهِم إِنّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ * ما کانَ اللهُ لِیَذَرَ المُؤمِنیِنَ عَلی ما أَنتُم عَلَیهِ حَتّی یَمِیزَ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ.»

    «و البته نباید کسانی که کافر شده اند تصور کنند این که به ایشان مهلت می دهیم برای آنان نیکوست، ما فقط بر ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و آن گاه عذابی خفّت آور خواهند داشت. خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این حالی که شما در آن هستید واگذارد تا آن که پلید را از پاک جدا کند».1

    مکالمه بریر و ابو حرب سبیعی

    یکی از سواران ابن سعد گفت: ما طیّب هستیم و از شما جدا گشتیم.
    راوی این نقل، ضحاک بن عبدالله می گوید: به بریر گفتم، گوینده را شناختی؟
    گفت: نه. گفتم: او ابو حرب عبدالله سبیعی است، (ابوحرب مردی شجاع، خونریز، بی باک و بذله گو بود).
    بریر گفت: ابو حرب! ای فاسق! خداوند تو را از طیبین قرار داده!
    ابو حرب گفت: تو کیستی؟
    گفت: من بریر بن حضیر هستم.
    ابو حرب متأثّر گشت و گفت: «إنّا لله» بر من ناگوار است که من هلاک شوم، به خدا سوگند! هلاک شدم ای بریر!
    فرمود: ای اباحرب! می شود از گناهان بزرگ خود توبه کنی، به خدا سوگند! پاکان و طیّبون ما هستیم و شماها خبیث هستید.
    ابو حرب گفت: من تصدیق می کنم.
    راوی می گوید: گفتم: وای بر تو! اگر تصدیق می کنی پس چرا بر نمی گردی؟
    گفت: پس چه کسی ندیم یزید بن عذره عنزی شود و او الساعه حاضر است.

    شخصیّت بریر

    بریر از نظر اهل کوفه مرد بزرگ و با جلالتی بود، و همگی به وی به دیده احترام نگاه می کردند، و او را سیّدالقرّا می نامیدند.

    یک از مکالمه های اصحاب در شب عاشورا، مکالمه بریر با ابو حرب سبیعی بود که گذشت.
    ابو حرب، این شخص خبیث بذله گو، وقتی قرائت امام (علیه السلام) را می شنود می گوید: ما طیّب و خوب هستیم، و از شماها جدا گشتیم. ولی بریر او را بد می گوید و فاسق می خواند، و چون ابو حرب، بریر را می شناسد او را تصدیق می نماید، و خود را خبیث می داند، و با سوگند، دو بار به هلاکت خویش اعتراف می نماید.

    ایمان بریر

    آری! در قوّت ایمان بریر همین بس که صبح عاشورا موقعی که او و عبدالرحمان بن عبد ربه انصاری منتظر بودند امام (علیه السلام) از خیمه ای که برای تنویر مهیا شده بود بیرون بیایند آنگاه آنها داخل شده و خود را پاک و پاکیزه نمایند او با عبدالرحمان شوخی و مزاح می کرد، عبدالرحمان گفت: این ساعت، ساعت مزاح و باطل نیست، از مزاح دست بردار! بریر گفت: به خدا سوگند! قوم من می دانند که من در سن جوانی و پیری و کمال، شوخی و باطل را دوست نمی داشتم، ولی الآن از آنچه برای ما پیش می آید شاد و خشنود هستم. به خدا سوگند! ما با حورالعین فاصله ای نداریم مگر همین اندازه که این جماعت بر ما بتازند و ما را بکشند، من دوست دارم زود تر با شمشیر های خود بر ما حمله کنند و ما را شهید نمایند.
    شما کمال معرفت این بزرگ مرد را ملاحظه نمایید! من بریر را در رکاب امام شهید نظیر عمّار بن یاسر در رکاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) در صفین می دانم. عمار خیلی مورد احترام دشمن بود، و همگی او را به بزرگی
    می شناختند، بریر نیز چنین بوده است، دشمنان امام (علیه السلام) از اهل کوفه به وی ایمان داشتند، و به او بسیار علاقمند بودند. هنگامی که کعب بن جابر، بریر را کشت، خواهر یا زن وی به او گفت: تو به دشمنان پسر فاطمه (سلام الله علیها) کمک نمودی و سیّد قرّا، بریر را کشتی. تو جنایت بسیار بزرگی را مرتکب شدی! به خدا سوگند!
    تا زنده هستم با تو سخن نخواهم گفت.

    1. سوره آل عمران، آیه178و179 ↩︎

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *