در ابتدای سخن، ممکن است که چنین سوالی به ذهن برسد که چه مقدار از مسلمانان در سقیفه بنی ساعده جمع شدند؟ آیا عده قابل توجهی بودند که به چنین فکری افتادند یا خیر؟ اجتماعی اندک برای اتفاقی بزرگ ! با اینکه برخی از منابع موجود اهل سنت با استفاده از تعابیری همچون “اجتمعت بها […]
در ابتدای سخن، ممکن است که چنین سوالی به ذهن برسد که چه مقدار از مسلمانان در سقیفه بنی ساعده جمع شدند؟ آیا عده قابل توجهی بودند که به چنین فکری افتادند یا خیر؟
اجتماعی اندک برای اتفاقی بزرگ !
با اینکه برخی از منابع موجود اهل سنت با استفاده از تعابیری همچون “اجتمعت بها الانصار” و “معشر المهاجرین” خواسته اند چنین ادعا کنند که اجتماع سقیفه، حاصل مشارکت جمع کثیری از انصار و مهاجرین بوده است اما به گفته ویلفرد مادلونگ، اسلام شناس آلمانی معاصر، از بین مهاجرین تنها ابوبکر، عمر و ابوعبیده در جلسه سقیفه حضور داشتند که امکان همراهی چند همراه شخصی، اعضای خانواده و غلامان این سه نفر نیز دور از ذهن نیست. چرا که برخی از محققان، حضور سالم، بنده آزاد شده ابوحذیفه، را ذکر میکنند که از نخستین افرادی بود که در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد، هرچند که هیچ یک از منابع معتبر نخستین، درباره حضور وی سخنی به میان نیاوردهاند. برخی منابع، درباره حضور دیگر مهاجران حتی اصحاب مرتبه متوسط یا پایین غیر از این افراد مذکور، سخنی به میان نیاوردهاند. برخی محققان، با دلایلشان، صراحتا اعلام کردهاند که تعداد مهاجران حاضر در سقیفه بسیار کم بوده است.
معروفترین انصار حاضر در سقیفه عبارتند از: سعد بن عباده، پسرش قیس، بشیر بن سعد (پسرعمو و رقیب سعد)، اسید بن حضیر، ثابت بن قیس، براء بن عازب، حباب بن منذر.
ابنقتیبه در کتاب خود، با عبارت « و لو يجد عليهم أعوانا لصال بهم، و لو بايعه أحد على قتالهم لقاتلهم؛ اگر سعد بن عبادة، یارانی برای جنگ با آنان مییافت بیشک با آنان مبارزه میکرد.»، کنایتا چنین مطلب را می فهماند که اجتماع انصار هم در سقیفه، تعداد زیادی نبوده است.
بین مهاجران و انصار در سقیفه چه گذشت؟
در محل سقیفه، گفتگوهای بسیاری میان انصار حاضر و مهاجرانی که با تأخیر به آنان ملحق شدند، رد و بدل گردید که هریک به اندازه خود تأثیرگذار بود؛ ولی بیشترین تأثیر، در سخنان ابوبکر و همراهانش بود. برخی از مکالمات برقرار شده در آن تاریخ به شرح ذیل است:
وی در ابتدای جلسه و پیش از ورود ابوبکر و همراهانش سخن گفت و البته بهخاطر ناتوانیاش بر اثر بیماری، سخنان وی را فرزندش به جمعیت ابلاغ مینمود. مهم ترین نکاتی که او به آنها اشاره کرد عبارتند از:
بیان مناقب (نیکی ها) و سابقه انصار، برتری آنان بر دیگر گروههای مسلمان، خدمات این جماعت به اسلام و پیامبر(ص) و رضایت پیامبر از انصار هنگام وفات.
وی با این استدلالها، انصار را شایستهتر برای جانشینی اعلام کرد و آنان را به اقدام برای به دستگیری زمام امور (قبول خلافت و رهبری امت اسلام) دعوت نمود و پیشنهاد اینکه: “خلیفه ای از انصار و خلیفه ای از مهاجرین انتخاب شود” را عقب نشینی می دانست.
سخنان وی تعیینکننده نتیجه این اجتماع بود. وی در چند نوبت، سخنانی بازگو کرد که چکیده آنها چنین است:
امتیاز مهاجران بر انصار از جمله پیشگامی آنان در تصدیق رسالت پیامبر(ص)، سبقت در ایمان و عبادت خدا، رابطه خویشاوندی و یا دوستی مهاجران با پیامبر (ص)؛ اولویت مهاجران برای جانشینی پیامبر به همین دلایل، خوبی ها و سابقه انصار و شایستگی و برتری آنان برای تصدی (عهده دار شدن) مقام وزارت و نه حکومت، نهی از مخالفت با جانشینی مهاجران.
وی دو یا سه نوبت در سقیفه سخن گفت که هربار با سخنانش، انصار را بر علیه مهاجرین به خصوص ابوبکر و عمر تحریک می کرد. وی در نوبتی دیگر، باز هم پیشنهاد امیری از هر قوم را مطرح کرد.
او بیشتر سخنانِ ابوبکر را تأیید و با استدلالهایی بر همان مطالب تأکید کرده است. برخی از این دلایل عبارتند از:
حتمی بودن مخالفت نکردن قبایل اعراب با جانشینی خانواده پیامبر، عدم امکان انتخاب دو امیر از هر یک از دو گروه، با این استدلال که: دو شمشیر در یک غلاف نگنجند.
وی در سخنی، خطاب به انصار آنان را از تبدیل و تغییر دین و اساس وحدت مسلمانان، نهی کرده است.
او با اینکه فردی خزرجی (از قبیله خزرج) و از انصار بود، در چند نوبت، استدلالهای ابوبکر و همراهانش را تأیید کرده و با الفاظی مانند ترس از خدا و عدم مخالفت با یک حق مسلم و قانونی، انصار را از مخالفت با مهاجران منع کرده است.
او نیز که از قریش بود، مقام و فضیلت افرادی مانند حضرت علی(ع)، ابوبکر و عمر را یادآوری کرده و انصار را فاقد چنین بزرگانی معرفی کرده است.
وی که از انصار بود، در سقیفه و در مقابل استدلالهای ابوبکر و عبدالرحمن بن عوف، برتری های انصار و بزرگان آنها از جمله: سعد بن عبادة، معاذ بن جبل، ابی بن کعب، خزیمة بن ثابت، را نام برد و فضیلت آنان را بازگو کرد و در این میان،حضرت علی(ع) را فردی معرفی کرد که تمام این ویژگیها را دارد و اگر برای بیعت گرفتن پیشقدم میشد، کسی با او مخالفت نمیکرد.
نتیجه مذاکرات و مناظرات چه بود؟
به گزارش تاریخ طبری، عمر بن خطاب درباره این لحظات گفته است: در این لحظه سروصدا و همهمه حاضران از هر طرف بلند شد و سخنان نامفهوم از هر گوشه شنیده میشد، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم پاشیدگی نتیجه کار ما بشود. این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ اما پیش از آنکه دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی از رقبای سعد بن عباده، پیشدستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد.
پس از این اتفاق، هجوم حاضران در سقیفه برای بیعت با ابوبکر آغاز شد تا جایی که از شتاب افراد این احتمال وجود داشته است که سعد بن عبادۀ بیمار، زیر دست و پای آنها لگدمال شود.
از این بررسی ها چنین دریافتیم که:
اجتماع سقیفه، نتیجه جمع شدن مردمی بود که گویا از مدت ها قبل، انتظار رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را می کشیدند تا در برپایی حکومت بعد از ایشان، بتوانند برای خود، پست و مقامی دست و پا کنند و از این طریق، به آرزوی دیرینه خود (که به همان خاطر هم اسلام آورده بودند) دست یابند.
دیدگاهتان را بنویسید