تنها چند ماه پس از سقوط بشار الأسد در دسامبر ۲۰۲۴ صورت گرفت، نقطه عطفی در بازسازی ساختار دینی سوریه به شمار میرود. الرفاعی، چهرهای شناختهشده در میان اخوانالمسلمین و از حامیان سرسخت انقلاب علیه رژیم بعث، اکنون بر مسند یکی از حساسترین مناصب دینی کشور نشسته است. اما این منصب چیست؟ چه تاریخچهای دارد؟ […]
تنها چند ماه پس از سقوط بشار الأسد در دسامبر ۲۰۲۴ صورت گرفت، نقطه عطفی در بازسازی ساختار دینی سوریه به شمار میرود. الرفاعی، چهرهای شناختهشده در میان اخوانالمسلمین و از حامیان سرسخت انقلاب علیه رژیم بعث، اکنون بر مسند یکی از حساسترین مناصب دینی کشور نشسته است. اما این منصب چیست؟ چه تاریخچهای دارد؟ و آیا الرفاعی میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه پیچیده و زخمخورده سوریه باشد؟ در این یادداشت، به گذشته و حال این جایگاه و سرنوشت چهرههای پیشین آن، بهویژه احمد حسون، و همچنین چالشهای پیش روی مفتی جدید میپردازیم.
پیش از فروپاشی رژیم بشار الأسد، منصب مفتی اعظم در دست دو چهره برجسته بود که هر یک به شیوه خود در خدمت نظام بعث عمل کردند. احمد کفتارو، از سال ۱۹۶۴ تا زمان مرگش در ۲۰۰۴، این جایگاه را در اختیار داشت.
او از مشایخ صوفی طریقت نقشبندیه بود و بهعنوان چهرهای میانهرو و نزدیک به حافظ الأسد، پدر بشار، شناخته میشد. کفتارو در طول چهار دهه فعالیت، نقش مهمی در تثبیت نفوذ دینی رژیم ایفا کرد و با مواضع محافظهکارانهاش، از تنشهای فرقهای کاست. پس از او، در سال ۲۰۰۵، احمد بدرالدین حسون توسط بشار به این مقام منصوب شد و تا سال ۲۰۲۱، که این منصب بهصورت رسمی منحل شد، در آن باقی ماند. حسون، اما راهی متفاوت رفت؛ او به دلیل حمایت بیچونوچرا از رژیم و صدور فتواهایی جنجالی، از جمله در دفاع از سرکوب معترضان و استفاده از بمبهای بشکهای، به «مفتی البرامیل» معروف شد.
در زمان رژیم بعث، مفتی اعظم بالاترین مقام دینی رسمی در میان اهل سنت بود و وظایفش به شدت تحت نفوذ دولت تعریف میشد. او مسئول صدور فتوا در مسائل دینی و اجتماعی بود، اما این فتواها اغلب با خط مشی رژیم هماهنگ میشدند. نظارت بر امور دینی، از جمله مدیریت مساجد و خطبههای نماز جمعه، و میانجیگری میان دولت و جامعه دینی نیز از وظایفش بود. کفتارو و حسون هر دو تلاش کردند با تبلیغ وحدت ملی و همزیستی میان مذاهب (سنی، علوی، شیعه، مسیحی)، مشروعیت دینی به نظام سکولار بعث ببخشند. اما در عمل، این منصب بیشتر به ابزاری سیاسی تبدیل شد. حسون، بهویژه، با حمایت از سرکوبها و توجیه خشونت دولتی، این نقش را به اوج جنجالی بودن خود رساند. در سال ۲۰۲۱، بشار این منصب را منحل کرد و وظایفش را به وزارت اوقاف سپرد، اما این پایان داستان حسون و منصب مفتی نبود.
احمد حسون، متولد ۱۹۴۹ در حلب، در خانوادهای مذهبی رشد کرد و تحصیلاتش را در دانشگاه الأزهر مصر تکمیل کرد. او بهعنوان خطیب و مدرس دینی در حلب شهرت یافت و در سال ۲۰۰۵ به مفتی اعظم رسید. حسون در دوران جنگ داخلی سوریه (از ۲۰۱۱) به چهرهای کلیدی برای رژیم تبدیل شد.حسون در سخنرانیها مخالفان را «تروریست» خواند و در سال ۲۰۱۳ فتوایی در حمایت از بمبهای بشکهای صادر کرد که خشم عمومی را برانگیخت. حسون همچنین تهدید کرد که در صورت حمله به رژیم، حامیان نظام در اروپا و آمریکا عملیات انتحاری انجام خواهند داد؛ اظهاراتی که او را منفورتر کرد. ترور پسرش، ساریا، در سال ۲۰۱۱ توسط گروههای ناشناس، او را به سمت مواضع تندتر سوق داد.
با این حال، حسون تلاش داشت خود را میانهرو و حامی وحدت فرقهای نشان دهد و از «اسلام سوری» سخن میگفت. منتقدان، اما این را ترفندی برای مشروعیتبخشی به رژیم میدانستند. پس از انحلال منصبش در ۲۰۲۱، او کماکان در دمشق ماند و از بشار حمایت کرد. با سقوط رژیم اسد در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، حسون گریخت. به گزارش منابع خبری مانند الجزیره و بیبیسی، احمد حسون در تاریخ ۲۷ مارس ۲۰۲۵ (۷ فروردین ۱۴۰۴) در فرودگاه دمشق هنگام تلاش برای خروج از کشور دستگیر شد.
با احیای این منصب در دولت انتقالی، وظایف مفتی اعظم تغییراتی یافته است. الرفاعی حالا مسئول بازسازی هویت دینی سنی و خنثیسازی نفوذ علویگرایی رژیم پیشین است. صدور فتواهای همسو با دولت جدید، نظارت بر نهادهای دینی مثل مساجد و اوقاف، و مشروعیتبخشی به جولانی از وظایف اصلی اوست. برخلاف دوران بشار که مفتی تابع رژیم بود، الرفاعی بیشتر به ایدئولوژی اخوانالمسلمین و گروههای اسلامگرا وابسته است. او همچنین باید جریان سنی محافظهکار را تقویت کند، رویکردی که با میانهروی اجباری دوران بعث تفاوت دارد. این تغییر جهتگیری، از حمایت از سیاستهای بعثی به مقابله با ایران و شیعیان، نشاندهنده چرخش اساسی در نقش مفتی است. اما آیا این چرخش به وحدت ملی کمک میکند یا تنشها را عمیقتر میسازد؟
الرفاعی، متولد ۱۹۴۴ در دمشق، از خاندانی مذهبی و تحصیلکرده دانشگاه دمشق است. او از دهه ۱۹۷۰ فعال دینی بود و پس از سرکوب در سال ۲۰۱۱ توسط رژیم، به ترکیه تبعید شد. الرفاعی از حامیان انقلاب بود و در خارج به سازماندهی علمای مخالف کمک کرد. نزدیکیاش به اخوانالمسلمین و مواضع ضدایرانی و ضدشیعیاش او را به چهرهای جنجالی تبدیل کرده است. او حالا با تشکیل شورای فتوای عالی (شامل ۱۴ عالم) نشان داده که به کار جمعی اهمیت میدهد، اما آیا این کافی است؟وجه صوفی و علمیاش و مدیریت نهادهایی مثل «اتحاد علمای بلاد شام» به اسامه الرفاعی جایگاه قابل تاملی میبخشد.محبوبیت در میان مخالفان و پشتیبانی اخوان و ائتلاف ملی، او را تقویت میکند. دولت انتقالی او را چهرهای معتدل معرفی کرده که میتواند از افراطگرایی جلوگیری کند.
منصب مفتی اعظم در سوریه از ابزاری برای رژیم بعث به اهرمی برای دولت انتقالی تبدیل شده است. حسون به پایان خط رسید و الرفاعی حالا در آغاز راهی دشوار ایستاده است. این منصب که زمانی وحدت فرقهای را تبلیغ میکرد و زمانی خشونت را توجیه، اکنون باید جامعهای زخمی را بازسازی کند. الرفاعی، با همه نقاط قوت و ضعفش، در این آزمون تاریخی چگونه عمل خواهد کرد؟ واقعیت این است که بر اساس تفکر سیاسی اهل سنت، او هم با حکم حاکم به این سمت منصوب شده است، حاصل اجماع علمای دیار یا منتخب هیچ شورایی نیست و همین دشواری های او را در این مقام افزایش خواهد داد، پاسخ این سؤالات و دشواری ها نه فقط به او، بلکه به نیازهای واقعی مردم سوریه بستگی دارد. تاریخ در حال نوشته شدن است و ما نظارهگریم./ کوبه آذَقی
دیدگاهتان را بنویسید